عشق مولانا و پندهای مذهبی او»
(بخش دوم)
بنابراین همانگونه که سالی پیش در مطلبی نوشتم: مولانا شهادت حسین را که علت وصول به معشوق است موجب شادمانی در حق او و نه اسباب گریستن بر او میداند و نوشتهام دست به دست گشت و از روی آن به صورتی تکبعدی نوشتند بیآنکه به خود مثنوی رجوع کنند و از باقی قضایا مطلع شوند، اینک مینویسم دنبال مذهب و توجیهات مذهبی گشتن در مثنوی مولانا غلط است!
همانگونه که وقتی تولستوی، داستایوفسکی، ناباکوف، همینگوی، فاکنر، بااک، پروست، کامو و سایرین را میخوانیم، به التذاذ ادبی و جمالشناختی که سهم روح و روان است، میپردازیم و کاری به مذهب نویسنده و نوشته شده نداریم، به همانگونه نیز رفرنسهای مذهبی از آثار مولانا گرفتن و به سطح جامعه آوردن اشتباه است. البته آنکه حقیقتا خود مولانا را خوانده و نه اینکه قسمتهایی از آن را از دست این و آن ربوده، با خواندن متن مولانا میفهمد که مولانا در حیطهٔ صورتهای مذهبی حرف دیگری میزند که به درد جامعهٔ ما نمیخورد، و رفرنس دادن به مولانا و نمونهبرداشتن از اشعار و اقوال او برای توجیه افکار و اطوار جامعهٔ ما غلط است. نمونهبرداری از کلام مولانا برای رفتار عاشورایی اشتباه است. اصل صورت مذهبی مولانا چیز دیگریست که در پست پیشین نمونههایی از آن آمد. آن مذهب پس از آنکه ائمهٔ شیعه را از احادیث و اقوال مذهبی برکنار میکند، خلفاء و بزرگان سنی را بر جای این اعتباریات مینشاند. عمر به جای علی، عایشه به جای فاطمه و اصحاب محمد به جای آل محمد مینشیند. پس هرگاه مولانا را میخوانیم همانطور که از رمانهای جنگ و صلح، جنایت و مکافات، بیگانه و سایرین انتظار آموزهٔ مذهبی نداریم، از مثنوی و غزلیات و فیه ما فیه نیز نمیتوانیم پندهای مذهبی مطالبه کنیم. عظمت مولانا در عشق اوست و این عشق عارفانه را باید از صورت مذهبی آن جدا کرد: اولی را در کار آورد، دومی به ما ربطی ندارد. ما بر صورت دیگری هستیم.
سوفیا صالحپور
کانال تلگرام:
https://t.me/postmodernliterature
تاریخ حضور خاندان منجمیها در لنگرود و پیروزیهای میرزاموسی منجمباشی در سرحدات ایران
مولانا ,مذهبی ,جای ,صورت ,مثنوی ,مذهب ,پندهای مذهبی ,مولانا و ,به جای ,مولانا در ,و نه
درباره این سایت