محل تبلیغات شما
معما خود بخود لاینحل خواهد شد»

تفریق حاصل جمع است
دوران پارینه‌سنگی جواب همه‌ی مجعولات است
تیر کمانه کرده و با پای خودش آمده
و در این نشانه آخرتی‌ست مغفول
خرده‌شیشه‌ای داشته که دود شده و به هوا رفته است
کمی مقبول و بسیاری تردید
عجب چیز خوبی بوده هوای آن دوران
علاقه به پارینه‌سنگی اگر چه ظاهر منطقی ندارد اما مربوط است
سنگ به دست می‌آید
به پا نیز
و تا همین امروز هم ارتباطی با پارینه دارد
پارینه عاشق شدم و دوش از خواب پریدم
چهره‌ی موجهی دارد جعلیات
دوش خواب خوشی دیدم و در خواب شدم نیز بی‌چهره نمی‌باشد
صورتگری جای خودش 
در این شب، شب مهدورالدم
شب بستنی خوردن و ماه دیدن
شب با پای بسرآمدن
خانه باید توهم باشد
راه دراز باید حقیقت باشد
یک راه نرفته باید در میان باشد
 و جهان بیرون جایی ندارد در این شلوغی تقدیر
در سرم هوای مغشوشی‌ست
هوای بادی و بادبادکی
هوای تلمبه‌ای، تقدیری، طوفان فصول دیگر
همه‌ی فصول
هرچه که باشد سرد و گرم چشیده‌اند
مرا به خانه می‌رسانند
این پایان تقدیر است
آنجا ماه درون چاه آمده و در من جوانه زده
جهان تازه به انجمن پاگذاشته و شب را آغاز نموده است

پایبند از چیزی برگرفتن
و تخمه شکستن در قبرستان را 
به تفریحات مجازی‌ام افزود
و پستوها را به کاستی فزود
به زور تپیدن
چند بیتی سرودم
و به رزومه‌ی زباله‌دانی افزودم
به زور بیهودگی بر بالین سرنوشت حاضر شدم
و تقدیر را قسمت کردم
سرنوشت مادینگی را مکتوم نمی‌دارد
مخفیگاه ته کشیده قصه‌ی دیگریست
ورقی از آن سرازیری برداشت شد
بریدگی کمال از فرط انشاء
از فرط بریدن 
روشن می‌شوم
چراغی به خاموشی در آغوش می‌گیرم
که شناسنامه‌‌ دارد
و در امتداد بوقها وسواس نمی‌زند
چراغ ممنوعیت است
و برگهای ریخته شده زمینی‌اند
و مناجاتگران نیمی در زیر زمین
همیشه به زیر رفته
هرگز به رو آمده
و مفعول به فاعل تغییر ماهیت داده
 آفتاب از آن سمت درآمده
امشب دیگر شب نخواهد آمد
من در روز دیگری به دنیا آمده‌ام
همچنان که چون فنری در رفته، حالتی مستقل گرفته‌ام
 و بیش از اندازه بزرگ شده‌ام

چیزی که عوض نشده، شده است
پشه با مگس فرق دارد
چهل شب می‌نویسم
و بعد معما خود بخود لاینحل خواهد شد
پشه با مگس فرق می‌کند
و بعد از آن هیچ چیز فرقی نمی‌کند
تفاوت قربانی شده است
و نبض خودکار آن چیزها به تنظیمات کارخانه برگشته‌ است
همه چیز عادی‌ست
و ماه از لای در، در رفته است
ماه ماه است
 کوچه و خیابان نمی‌شناسد
از سمت دیگری طلوع می‌کند
باید بدهکار چه کسی باشد؟

مثل توپ پلاستیکی بی‌ارزشی که حتی تیپایش نمی‌زنم
نمی‌زنم که برود
ای ماه طلوع نکرده تو اما بمان
آنها که تیپا نخورده‌اند
فراموش گشته‌اند
کوچه‌ای دیگر مانده
که در ازدحام گرمای کودکی
آتش گرفته است
جهت آن کوچه راه را عوض کرده‌ام
کوه کنده‌ام
چند چشمه پیدا کرده‌‌ام، چند مورد شاخدار
چند مورد که همه را دیوانه کند
ای ماه خشکسالی 
دیوار کاهگلی من خیالبافی می‌کند
ماه در کویر راه نمی‌رود
پرواز می‌کند
و بالهایش چون گنجی باستانی مدفون است
رؤیا به مخفی بودن می‌ارزد
برای نوشتن اراجیف
وقت تنگ است
زمان آزاد شده
سر پیچ نسیم ملایمی دمید
یک انقلاب نرم به وقوع پیوست
بقیه‌ی راه را خودم رفتم
با پیچیدگی موهوم و حالا رها شده در باد
بادبادک کودکی دست و پا چلفتی است
با افزایش یک بی‌جهتی بهلول‌وار
انکسار در تاریکی با باتری پر از گرافیت یا باروت خیس
چه انداز سهم می‌برد این بی‌حادثه نمی‌دانم
آنچه که نمی‌شناسم اهمیتی ندارد
شعله‌ای که در نقاهت است می‌میرد
شبی که طولانی نیست
دارد طول می‌کشد
و از حد خویش فراتر می‌رود مرگ
تا وارونگی زندگی را زندگی کند
همه‌چیز آماده است
که من مهیا شوم
و صبح زود به سربازخانه اعزام شوم
و همه چیز جا می‌خورد 
وقتی که من مانند همیشه زیرش می‌زنم
و میزی که غیبت مرا نشان می‌دهد 
تا ابد طول می‌کشد 
تا همین امشب
شب، ناامیدی روز را پاک می‌کند و تصویر من وضوح بیشتری می‌یابد
شب من همچون ماهی شده‌ام که در میان ناباوریها طلوع می‌کند.
.
(قسمتی از یک شعر)

شاعر: سوفیا صالح‌پور

https://t.me/postmodernliterature

ادبیات بر محور هوش ادبی

تاریخ حضور خاندان منجمیها در لنگرود و پیروزی‌های میرزاموسی منجم‌باشی در سرحدات ایران

معما خودبخود لاینحل خواهد شد

راه ,شب ,طلوع ,خواب ,لاینحل ,هوای ,از آن ,لاینحل خواهد ,با مگس ,و در ,با پای ,بخود لاینحل خواهد

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

eshgham-m Jessica's game یادداشت‌های یوسف سامان مقاله خرید گیره کوچک کننده بینی اصل یا تقلبی ؟؟؟ اولین فروشگاه اینترنتی در ایران افسران مبارز دل نوشته های یک عدد خیار نصرآباد ماربین اصفهان گفتگو با خانواده و همرزمان شهداء